“Traditional Art Within the Academy: A Survey on Art Education in India”
Honar Nameh, Quarterly Journal of Arts Research, University of Art, Tehran, Summer 1997
8. هنر سنتي در بستر آكادمي
تاملي در نظام آموزشي هنر در هند
بحث سنت و تجدد از مباحث پرجنجال عصر حاضر است كه دامنه آن به وادي هنر نيز كشيده شده. كشور هند با قدمتي چند هزار ساله و فرهنگي عميق و غني همواره از پيش قراولان وفادار به سنت محسوب مي شده است. احترام به سنت هاي كهن از مباني فرهنگي اين ديار به شمار مي آيد. اين وابستگي در شيوه نيايش، لباس پوشيدن و خلاصه سلوك اجتماعي هند كاملا آشكار است. از سوي ديگر رشد تكنولوژي و توفيق محققين و متخصصين هندي در عرصه هاي علوم جديد حكايت از اين واقعيت دارد كه اين فرهنگ در عين پايبندي به سنت، به راه ها و روش هاي نو نيز عنايت دارد. اين انعطاف را مي توان در تاريخ پرنشيب و فراز هند، كه در هر دوره تحت سلطه حاكمي متفاوت و با روش و مسلك خاص خود بوده است، مشاهده كرد. هندوستان در طي قرون و اعصار حاكميت برهمنان، بودائيان، مسلمين و بالاخره انگليسي ها را تجربه كرده و از اين تجربيات، عليرغم مشكلات عديده، بهره هاي وافر برده است. فرهنگ هند، كه به داشتن هاضمه قوي فرهنگي شهرت دارد، به منظور نيل به خط مشي هاي اساسي – چه در وادي فرهنگ و چه در عرصه سياست و اقتصاد – به جاي حذف و انتخاب، روش آميزش و استحاله را پيش گرفت و كوشيد تا با آميختن تجربيات كهنه و نو، سنتي و آكادميك، شرقي و غربي به راه حل هاي جامعي دست يابد. اينكه اين راه حل ها تا چه حد موفق بوده اند بحثي جدا است ليكن نفس اين استراتژي فرهنگي قابل تعمق است.
قرن بيستم، قرن تحولات عمده در استراتژي فرهنگي هند در باب تعليم و تربيت به شمار مي رود. تشكيل جدي و وسيع دانشگاه ها – به شيوة غربي – در همين قرن و با نظارت انگليسي ها صورت گرفت. آموزش «هنر»، به عنوان شاخص ترين عنصر فرهنگي، ذهن بسياري از متفكران و دست اندركاران هنري كشور را به خود مشغول داشت كه حاصل آن شكل گيري كنفرانسها، سمينارها و بالاخره تاسيس مدارس هنري با گرايشات گوناگون بوده است. مطالبي كه ذيلا مي خوانيد اجمالي است از سير تحول آموزش هنر در قرن بيستم هند. از آنجا كه اين تحولات عموماً در جهت سازگار ساختن شيوه هاي سنتي آموزش هنر با روشها و قالب هاي نوين بوده است، به نظر مي رسد تجربيات موجود و راه هاي طي شده براي دست اندركاران آموزش هنر در كشورمان مفيد باشد.
اولين كنفرانس تعليم و تربيت
در سال 1901 كنفرانس تعليم و تربيت (Educational Confercnce) در شهر سيملا (Simla) به رياست لرد كرزن[1] تشكيل شد. لرد كرزن در آن ايام نايب السلطتنه انگليس در هند بود.
طرحي از خالكوبي به شكل طاووس
متعاقب اين كنفرانس در طي سالها، رفته رفته مراكز هنري، خود را ملزم به تامين لوازم و اجراي سياست هاي خاصي يافتند. بودجه هايي براي خريد آثار هنري قديمي، به منظور تشكيل موزه ها و آموزش هنرآموزان اختصاص يافت. آموزش هنر به جوانان، از اقشار و طبقات مختلف، جدي تلقي شد، و مشاغل اجتماعي براي افرادي كه هنرهاي صنعتي[2] را فرا گرفته بودند تضمين گرديد. و بدين ترتيب بود كه روح هنر انگليسي در كالبد سيستم آموزش هنر هند دميده شد.
اما عليرغم بذل توجه خاص، آنچه مطلوب بود حاصل نگرديد. جوانان پس از سپري كردن دوره هاي مذكور، به نوعي تعليق ميان هنر اصيل بومي و شيوه هاي نوين وارداتي رسيده بودند. از يك سو آثار سنتي توليد شده توسط ايشان، قوام و استحكام و اصالت قديم را نداشت، و از سوي ديگر هنرهاي خلق شده به سبك و شيوه نوين داراي قابليت رقابت با آثار مشابه انگليسي نبودند. حتي هنر دوستان و خريداران و مجموعه داران هنري نيز از وضع موجود رضايتي نداشتند چرا كه تعاليم تئوريك در مرحله عمل داراي پختگي لازم نبود. حتي در باب بسط و رشد هنر هاي اصيل بومي نيز توفيق چنداني حاصل نشد. گرچه آثار ارزندة اساتيد قديم جمع آوري شده بود و هنر جويان ترغييب مي شدند، كه به تقليد از اين آثار كار كنند، ولي هنر تقليدي چيزي جز كالبد تهي از روح نبود. به عبارت ديگر آثار خلق شده به اين روش، علير غم اتصال و ارتباط فرمها با آثار كهن، داراي روح رايج معاصر و نيازهاي اجتماع نبود.
درك كاستي ها و اولين گامهاي اصلاحي
كمبودها و ضعف هاي موجود در سيستم همواره ذهن متفكرين اصيل و دلسوزان هنر هند را مي آزرد. آقاي هاول (E.B.Havell) رئيس مدرسه هنري كلكته از افرادي بود كه ضعف سيستم موجود را به تجربه دريافته بود. او به اعتراض در مقابل سيستم آموزش هنر موجود و مخالفت با تمرين هاي مداوم و بي رويه در فراگيري تكنيك هاي اروپايي كليه تابلوهاي نقاشي كپي از آثار قديمي سبك ايتاليايي و انگليسي را، كه جزو اموال «گالري مدرسه هنري كلكته» بود، به مزايده گذاشت و به جاي آنها، گالري را با مجموعه اي غني از مينياتورهاي هندي پر كرد.
اين حركت آقاي هاول در آغاز نوعي تنش و آشفتگي در سيستم آموزشي موجود ايجاد نمود ليكن تاريخ هند از اين آشفتگي به «تب موقت ناشي از تزريق واكسن» ياد مي كند. اين كوشش ارزنده كه هدف آن ارتقاء درك هنري جامعه و سوق آن به سوي هنر والا بود، رفته رفته ظر اقشار مختلف هنري را به خود جلب نمود. در نتيجه گسترش اين ايده، آقاي «آبانيندرانات تا گور» (Abanindranath Tagore) به آن مدرسه پيوست. او با اين شرط كه در شيوه تعليم و تربيت هنري از طريق هدايت هاي فردي آزادي كامل داشته باشد، سمت نايب رئيسي مدرسه هنري كلكته را پذيرفت. با پيوستن او، فوراً چيزي شبيه به كلوپ هنري، بر حول محور «هاول» و «آبانيندرانات» شكل گرفت.
هر دو شخصيت با شناخت و ارتباطاطي كه با هنر دوستان اروپايي و هندي داشتند به اشاعۀ شيوه خود پرداختند و هنر هند را از ابعاد مختلفي چون نقاشي، معماري و مجسمه سازي مورد بررسي قرار دادند.
در سال 1915 آبانيندرانات از مقام نيابت رياست مدرسه استعفا كرد و اين در حالي بود كه بسياري از هنر آموزان را به فعاليت در وادي نويني كه بعدها در سراسر هند «Oriental Art» لقب گرفت، جلب كرده بود. او در شاگردانش شوق و وجد و رغبت شديدي نسبت به خواستگاه كهن هنر هند كه مبناي شكل گيري هنر معاصر آن بود، ايجاد نمود. در شيوة آموزشي او آزادي كامل و وسيعي مد نظر بود. او ذهن هاي جوان را به سير در فراتر از محدودة ديد فيزيكي، به وادي تخيلات، نوآوري و واكنش نسبت به محيط اطراف سوق داد. آبانيندرانات با تحميل هر گونه زبان خاص هنري بر هنرجويان مخالف بود.
آبانيندرانات تا گور در ارائه و اشاعۀ مفاهيم و روابط هنري كه به آنها اعتقاد راسخ داشت كوشش بسيار نمود. اما آن نتيجة والايي كه در پي آن بود تمام و كمال حاصل نشد.
او براي رهايي از قيدو بندهاي ساخت و سازي و فرمهايي كه ريشه در سنت هنري غرب داشت تكنيك شستشو (wash technique) را توصيه مي كرد. بسياري از شاگردان خود را به توليد آثاري با اين تكنيك، كه تنها يكي از مراحل فراگيري بود، منحصر كردند؛ و اين چيزي نبود كه آبانيندرانات مي خواست. البته در ميان شاگردان او «ناندلال بوس» (Nandlal Bouse) موردي استثنائي بود. او خود را از محدوده حصارهاي موجودي بيرون كشيد و به جستجوي مضامين نادري چون هدفمندي (purposefulness) و جان بخشي (animation) پرداخت.
رفته رفته سير حركت هنر به جانب كشف درون و هويت اصيل جهت گرفت و با ظهور مركز مهمي چون «بانكيا كالا سامساد» (Bangiya Kala Samsad) يا «انجمن هندي هنر اورينتال» با حضور «آبانيندرانات» و «رابيندرانات تاگور» در خانه نياكانشان واقع در «جوراسانكو». بسياري از استعدادهاي پيرو جوان كلكته به خلق آثاريكه از لحاظ مفهوم و اجراء ارزشمند بود، پرداختند.
تفكر شرق محورانه رابيندرانات تاگور
تجسم ژرف و شخصيت قوي رابيندرانات تا گور توانست اين شيوه را به مرتبه بالاتري ارتقاء دهد و به نوعي ارتباط فكري و پل سازي ميان شرق و شرق دور تبديل كند. از خصايل برجسته اين نگرش بي توجهي به هنر اروپا و عدم لزوم فراگيري تكنيك هاي آن بود.
اين تلاشها و تعمق ها رفته رفته جايگاهي اصيل به هنر معاصر هند بخشيد. اصولا هنر هند به دلائل گوناگون، نوع خاصي از فرم دادن و ترسيم فيگورها را ايجاب مي كند. راه و رسم اين شيوه بر خلاف سنت مجسمه سازي يونان باستان و نقاشي هاي رنسانس است و همواره فاصلۀ خود را از طبيعت حفظ مي كند.
بروز دو خط فكري در مداري هنري هند
در همان ايام كه «آبانيندرانات» و «رابيندرانات تا گور» و هنرمندان ديگري از اين نوع در فكر احياي هنر اصيل و يافتن جايگاهي استوار براي هنر معاصر شرقي بواند، انگليسي ها و شيفتگان هندي هنر غرب نيز به ارائه و اشاعۀ هنر غرب اشتغال داشتند، و البته اينها هم پيروان خود را در مدارس هنري داشتند.
وجود اين دو بافت فكري در مدارس هنري به بروز دو بخش و دپارتمان مختلف انجاميد. يكي «هنرهاي زيبا» (Fine Arts) كه در آن شيوه ها و سبك هاي هنر غرب تدريس ميشد و ديگري هنر و نقاشي هندي (Indian Art) كه مبناي آن Oriental Style بود.
اما اين تقسيم سيستم به دو بخش نيز تاثير چنداني در رشد قدرت خلاقه و استعدادهاي بالقوه هنر آموزان نداشت. از سوي ديگر كسي هم نمي توانست با قاطعيت، به برتري يك سيستم و لزوم جايگزيني آن گواهي دهد.
همين امر باعث شد كه تفكر نويني در باب آموزش هنر ظهور كند. اين تفكر نوين به روش آزاد آموزش، دور از گرايشات يك طرفه و اعتماد به يك روش مشخص، قائل بود.
دولت هند به اين مسئله از موضعي در سطح كلي و ملي نگريست و به بررسي موضوع در سراسر هند پرداخت. در يكي از اين بررسي ها نظرات رئيس مدرسة هنري بمبئي (Bombay School of Art) ثبت شده است و ما به علت اهميت اين نظرات ذيلاً به آنها اشاره مي كنيم.
رئيس اين مدرسه چنين گفت : «در رابطه با آموزش هنر خوب (good art) كه هدف اصلي است (اعم از اينكه هنر غربي، شرقي يا تحت هر نام ديگري باشد) لازم است آنچه را كه مانع رشد و دخالت در امر توليد «هنر برتر» مي شود، برطرف كنيم. كمبودها و ضعفهاي شيوه هاي هندي مي بايست با تمرينات غربي طراحي از روي طبيعت، بر طرف شود. براي اصلاح حركت هاي روبه انحطاط مي بايست انرژي و دقت نظر را در سيستم تزريق نماييم، بدون اينكه فشارهاي غير ضروري بر روي مباني جوهري هنر سنتي بياوريم. واقعيت اين است كه هنر هند به معناي صحيح كلمه اساساً يك امر اعتقادي است و نمي توان آن را تنها به شيوه ها و روش ها محدود دانست. لذا اگر روح موجود حفظ شود و راه بيان و بروز آن هموار گردد، آنگاه اثر توليد شده فارغ از نوع بيان، واسطه و تكنيك اجراء هندي خواهد ماند. از سوي ديگر به همان اندازه مهم است كه محدوديت هاي دست و پاگير روشهاي غربي را از سر راه برداشت تا هنرآموز در مسير و مرحله اي از رشد قرار گيرد كه به نوعي مكتب زندگي (school of living) دست يابد، نه به شيوه «هنر تقليدي» (immutating art). در اين خصوص شيوه هاي مدرن هنر غربي مي تواند به كمك هنر آموز بيايد، نه اينكه او را پس ببرد.»
با گذشت زمان رفته رفته عقيده فوق، كه حاوي باري از ليبراليزم بود، و مي توانست ميان دو مكتب آشتي ايجاد كند، ملموس تر شد و تا حدي مقبوليت يافت.
نقش شانتي نيكتن (shantinikalan) در حركت هاي معاصر آموزش هنر
در سير مطالعه آموزش هنر هند در دوران معاصر مي بايست به نقش مهم مدرسه شانتي نيكتن نيز اشاره كنيم. حركتي كه اين مدرسه ايجاد كرد، در طي دهه هاي 1920 و 1930 نقشي اساسي در نظام هنري معاصر هند ايفا كرد.
رابيندرانات تاگور مدرسه اي را در شانتي نيكتن بنيان گذاشت. شيوه تدريس در اين مدرسه خانقاهي (Ashramit) بود. «تاگور» شاخه اي از مطالعات را در اين مدرسه به هنرهاي زيبا اختصاص داد.
در سال 1920 ناندلال بوس از شاگردان آبانيندرانات به شانتي نيكتن وارد شد و هدايت شاخة هنري اين مدرسه را به عهده گرفت.
در اين مدرسه كلاسها ساعت خاصي نداشت. دانشجويان و استادان، هر زمان كه لازم مي دانستند و براي هر مدت كه صلاح مي ديدند كار مي كردند. اين سيستم با روشهاي آكادميك رايج در غرب كاملاً متفاوت بود. علت اصلي اعمال اين روش تدريس، اعتقاد به ضرورت حضور روحي و روابط صميمي ميان هنر آموز و استاد در نظام آموزشي هنر بود.
در «شانتي نيكتن» معنويت در هنر و ارزشهاي آن بدون تاكيد به جهت حرفه اي آن تدريس مي شد در صورتي كه در مداري ديگر اهميت به ابعاد حرفه اي وزن بيشتري داشت.
طرحي از يك قطعه تراكوانا قرن 17، بنگال
طرحي از يك پارچه قلمكار هندي، از ايالت آندرابراديش
از لحاظ تكنيك نيز يكي از ويژگيهاي بارز شانتي نيكتن در اين بود كه مبحث «پرسپكتيو» به هيچ وجه در برنامه درسي نقاشي اين مدرسه وجود نداشت و اين در حالي بود كه در ديگر مدارس هنري «پرسپكتيو» از موضوعات مهم درسي به شمار مي رفت.
يكي ديگر از خصوصيات ويژه سيستم آموزشي شانتي نيكتن كه ريشه در تفكر شرق داشت و بعضي تحليل گران آن را از نقاط ضعف اين مدرسه دانسته اند، عدم بسط فرديت در شخصيت هنري هنر آموزان بود.
طبيعت در تفكر اصيل هندي جايگاهي بس رفيع دارد. به طوريكه اكثر خدايان هند در حقيقت تبلور يافته قواي طبيعتند.[3] «ناندلال» در روش اداره مدرسه و تدريس، نهايت كوشش را در پيوند ارزشهاي انساني و طبيعت اعمال نمود، تا دانشجويان در ضمن و همراه با آموزش به نوعي همزيستي مطلوب با طبيعت دست يابند.
«ناند لال» با شخصيتي قوي و اعتقادي راسخ به ليبراليزم[4] پيوندي ميان نئوكلاسي سيزم و توانهاي بومي پديد آورد. هنرمندان مدرني چون بينودبيهاري موكرجي (Binode Bihari Mukhergi) و رام كينكار (Ram Kinkar) حاصل همين نظام فكري بودند.
ناندلال به شاگردانش مي آموخت كه حقيقت مطلق براي يك هنرمند يك نقطه ثابت نيست، بلكه راهي است كه او در آن سير مي كند. او بنيانگذار فرهنگستاني در شانتي نيكتن بود كه در آن، منابع مكتوب بسيار به همراه تعداد زيادي آثار هنري چون نقاشي هاي كلاسيك، آثار دستي، صنايع روستايي، تصاوير طوماري قومي، و قلابدوزيهاي محلي گردآوري شده بود. اين آثار حامل اطلاعات زيادي در باب سنن مختلف هند هستند.
آموزش هنر در دورة پس از استقلال
هندوستان در سال 1947 ميلادي پس از مبارزاتي وسيع و عميق تحت رهبري ها مهاتما گاندي از زير يوغ استعمار انگليس رها شد و به استقلال رسيد.
سيستم سياسي و فكري اين كشور پس از استقلال متحول شد و به تبع آن سيستم آموزشي در ابعاد مختلف، از جمله آموزش هنر، نيز دستخوش تغييراتي گشت.
البته نبايد فراموش كرد كه يك جامعه، همانند يك انسان، پديده اي زنده است كه در دورة حيات خود مراحلي را سپري مي كند. همانطور كه يك كودك پس از رشد و بلوغ از پدر و مادر جدا مي شود و زندگي مستقلي را براي خود آغاز مي كند ولي ارتباط و اتصالش با ادوار جواني و نوجواني و خصائل اولياء قطع نمي شود، يك جامعه نيز پس از ورود به مرحله اي نوين از حيات، بي ارتباط با -و بي تاثير از – گذشته خود نخواهد بود.
نظام آموزش هنر هند نيز پس از استقلال دستخوش تحولات بسياري، از مقطع ابتدائي تا مقاطع عالي گرديد ليكن نمي توان ادعا كرد كه اين نظام نوين كاملاً مستقل و بدون تاثير از نشيب و فرازها و تعاليم گذشته بوده است.
به عبارت ديگر، هنر با داشتن تاريخي برحادثه، تفكرات ودایی،[5] آيين هاي هندويي، بودايي، جيني (Jain)، اسلام و سنت فرهنگي مسلمين در طي حكومت سلاطين دهلي و دكن و امپراطوران مغول، و بالاخره سلطه انگليس و جهان بيني غربي را – همه و همه – در جهاز هاضمه قوي خود فرو برد و كوشيد با كوله باري حجيم و وزين از تجربيات تلخ و شيرين (كه قطعاً هر دو ارزشمند بودند) به بازسازي و بنيانگذاري روش نوين آموزش هنر خود بپردازد.
هنر مدارس و كالج ها
در اكثر ايالات «هنرهاي زيبا» (Fine arts) به عنوان يك موضوع اصلي در برنامه هاي درسي مدارس، تا كلاس هشتم، گنجانده شد. با قرار گرفتن «طراحي» و «نقاشي» در مجموعه دروس رفته رفته معلمين ومدرسين خاص اين دروس هم استخدام شدند.
از جمله وظايف معلمين هنر تزئين و صحنه آرايي مدارس در ايام خاص ملي و محلي به كمك دانش آموزان بود. اين امر خود در مطبوع و دلپذير كردن فضاهاي آموزشي تاثيري بسزا داشت.
در چهار دهه گذشته كليه دولت هاي محلي مبادرت به گشايش كالج هاي هنري نمودند. در بسياري از دانشگاهها نيز دانشكده اي تحت عنوان دانشكدة هنرهاي زيبا گشايش يافت. برخي از اين دانشگاهها، هنر را در مقاطع بالا چون M.F.Aو Ph.D تدريس مي كنند (البته Ph.D صرفاً در تئوري و تاريخ هنر تدريس مي شود).
در اين دانشگاهها شاخه هاي مختلف هنرهاي پلاستيك مثل نقاشي، هنرهاي كاربردي، مجسمه سازي، گرافيك، صنايع دستي، عكاسي، چاپ و ... تدريس مي شود. در ميان كليه مدارس هنري تنها شانتي نيكتن است كه رشته هنرهاي كاربردي در آن ارائه نمي شود. علت اين امر همانطور كه قبلاً به آن اشاره كرديم تاكيد شانتي نيكتن به هنر معنوي است كه طبعاً طرح هنر هاي كاربردي – كه مستقيماً به بازار مربوط مي شود- خيلي با فلسفه آموزشي مركز فوق سازگاري ندارد.
بسط تئوري و تكنيك
از تفاوت هاي عمدة ميان روش هنر در قبل و پس از استقلال اين است كه در دورة اخير، طرح مسائل تئوريك بسيار وسيع تر شده است. تاكيد بر مطالعات و امتحانات تئوريك در «تاريخ هنر» و «درك هنر»[6] به عنوان واحدهاي اجباري، هنر جويان را برآن مي دارد كه محفوظات و معلومات خود را در باب سير هنر در تاريخ وسيع تر نموده و در باب مباني هنر تعمق بيشتري نمايند.
پنجره اي چوبي از كشمير
دانشجويان در اين دروس نه تنها با آراء متفكرين و هنرشناسان غرب آشنا مي شوند، بلكه به بررسي نظرات متفكرين هندي نيز در اين باب مي پردازند. و اين پيوند باعث گشته كه در بسياري از موارد، آثار در عين داشتن ابعاد قوي «قالبي» از محتواي بومي سرشار گردند.
از لحاظ ابزار و امكانات نيز پيشرفت هاي قابل توجهي حاصل شده است. دستگاهها و كارگاههاي ريخته گري فلزي، سراميك، كارگاهها و نمونه آثار ليتوگرافي و گراوور و دپارتمان مستقل عكاسي از جمله اين امكانات هستند.
در باب مجسمه سازي تا 4 دهه قبل تنها ساخت مجسمه هاي گلي و گچي رواج داشت و به سنگتراشي و چوب تراشي اهميت چنداني داده نمي شد چرا كه روشهاي اخير امكانات و تجهيزات پيچيده تري را مي طلبيد كه با مالي داشت و قاعدتاً مدارس هنري تجهيز اين امكانات را در بضاعت خود نمي ديدند.
در زمينه قالبگيري هم فقط قالب هاي گچي يا سيماني وجود داشت و روش هاي مربوط به اين نوع قالبگيري تدريس مي شد، ولي امروز تقريباً در تمام دانشكده هاي هنري كار روي سنگ، چوب و فلز تدريس مي شود.
از عوامل ديگري كه زاييدة عصر جديدي است و انعكاس آن را در يافت آموزشي هنر مي توان مشاهده نمود، تاكيد بر فرديت است. تاكيد بر رشد فرديت باعث گشته كه «سمع قبول» كه در نظام مرشد و مريدي سابق اساس روش آموزش بوده، قدري تنزل كند، و «خودي» رفته رفته جايگزين «بيخودي» شود.
خطر سيستم نوين
با ازدياد امكانات و وسعت حرفه اي هنر و هنر حرفه اي، مراكز آموزش هنر چون قارچ در شهرهاي بزرگ روييدن گرفتند. اين مراكز عمدتاً توسط هنرمندان حرفه اي اداره مي شوند. و شاگردان اين مراكز نيز عموماً از خانواده هاي متمول و مرفه مي باشند كه براي گذران وقت و فرا گرفتن يك سرگمي تجملي به آنها روي مي آورند.
در مورد معلمين نيز مشكلي كه وجود دارد اين است كه :
اولاً : هر هنرمند خوبي معلم خوبي نيست !
ثانياً : اكثر معلمين، هنرمندان حرفه اي هستند. لذا آنچه تدريس مي كنند بيشتر نمود خارجي دارد و در جهت جلب رضايت بازار سمت داده مي شود. در نتيجه آنچه كه ما آن را «حضور» مي ناميم به نحو شايسته در فضاي آموزشي مد نظر گرفته نمي شود.
البته اين مشكلات صرفاً در چهار چوب آموزشگاهها خلاصه نمي شوند. فارغ التحصيلان مرفه اين مراكز كه حالا تحت عنوان نقاش و مجسمه ساز به كار پرداخته اند. از طريق ارتباطات قوي خود در گالري ها و محافل هنري به برگزاري مكرر و پي در پي نمايشگاهها در شهرهاي بزرگ مبادرت مي كنند، و با حضور مستمر خود جوّ هنري را در اي محافل به دست ميگيرند. اين حضور قوي طبيعتاً در حس زيبايي شناسي عامه موثر مي افتد و به عنوان تفكر و تلقي غالب جا باز مي كند، و اين امر بسيار خطرناك است.
البته وجود منقدين خوب هنري كه خود از توليدات جامعۀ نوين هستند مي تواند به عنوان يك سوپاپ اطمينان عمل نمايد.
اصل وجود منقدين، مجلات و روزنامه هاي هنري به زبان هند و انگليسي، خود به مفهوم فراگير شدن هنر است. ولي در اين باب نيز عدم صداقت و سطحي نگري كه از ويژگيهاي دنياي مدرن است، بي خطر نيست. خيلي از منقدين مبادرت به نوشتن نقد، بدون داشتن آگاهي لازم، مي كنند.
آكادمي هنرهاي زيبا
(Lalit Kala Akademt)
امروز تقريباً تمام ايالات هند، داراي آكادمي هنري هستند. «لاليت كالا آكادمي» يا «آكادمي هنرهاي زيبا» يك مركز هنري دولتي است كه در اكثر مناطق هند شعبه محلي دارد. شعبه مركزي اين آكادمي تاكنون منشأ خدمات ارزنده اي در باب حمايت از هنرهاي ملي و تسهيل در امر رشد هنر بوده است.
از جمله فعاليتهاي ارزندة لاليت كالا آكادمي چاپ كتب بسيار در معرفي و اشاعه هنر هند و انتشار آلبومهاي ارزنده اي از شاهكارهاي هنرمندان هندي در باب نقاشي و مجسمه سازي و ... بوده است. اين انتشارات با قيمت نازلتري از انتشارات ديگر در دسترس عموم قرار ميگيرند.
همچنين اين آكادمي مبادرت به خريد آثار هنري و نصب آنها در مراكز خود مي نمايد. اين امر، هم به عنوان نوعي محك براي آثار به شمار مي رود و هم نوعي حمايت و تشويق براي هنرمندان محسوب مي شود.
ليكن اين سيستم هم ضعفهاي خود را داراست. في المثل در نمايشگاههاي منطقه اي، بين المللي و ملي، آكادمي هنرهاي زيبا مبادرت به اهداي جوايز ملي به برخي آثار مي نمايد.
قطعاً نوع افراد اداره كننده دستگاه در انتخاب نامزدهاي دريافت جوايز موثر است. همين امر گاه باعث مي شود كه اين جوايز به تيپ و گروه خاصي تعلق گيرد و نمايانگر واقعي آثار برتر نباشد. هدف غايي بسياري از هنرمندان جوان به دست آورن جائز ه ملي (National Award) است. آنها براي نيل به اين هدف گاه سبك كاري خود را به تناسب تيپ افراد موجود در هيات داوران تغيير مي دهند. حتي بعضي ها بر اين باورند كه جوايز ملي به حق داده نمي شوند و اعطاء آنها تبديل به نوعي بده بستان غير سالم شده است.
در اين ميان، مشكل و خطر اين است كه هنر از آن خلوص كه لازمه آن است به دور افتاده است و آن انضباط دروني و وقف كردن خويشتن به يك راه و يك مسير، كه منطبق بر جوهر فرديست، مي رود كه قوام خود را از دست بدهد.
آموزش هنر در مقاطع عالي
(Ph.D - M.F.A - B.F.A)
در سمينار آموزش هنرسال 1983 آقاي سي. ال. يورين چاكاني (C.l. Porinchukutty) بر اساس شرايط موجود و ايده هاي ماخوذ از كشورهاي خارجي تركيب رشته هاي دانشگاهي هنر را به صورت ذيل عرضه كرد. اگر چه نمي توان ادعا كرد كه تمام سيستم آموزش عالي هنر در هند پیرو همين مدل است ولي مي توان گفت كه تركيب كلي نظام آموزش هنر در دانشگاهها پيرو همين الگو است كه ما ذيلاً به آن مي پردازيم.
ليسانس هنر (B.F.A)
شرايط ورود : داشتن دوره كامل پيش دانشگاهي (جمعاً 12 سال مدرسه)
* داوطلبيني كه شرايط فوق را دارند مي توانند براي ورود به B.F.A اقدام كنند. از داوطلبين واجد شرايط امتحان ورودي هنر گرفته مي شود.
در بعضي مراكز علاوه بر امتحان فوق مصاحبه حضوري نيز ضروري است.
- گرايش نقاشي
دورة تحصيلي : 4 سال
سال اول : برنامه هاي سال اول رشته هاي هنري مشترك است. در سال اول دروسي چون طراحي، نقاشي، چاپ دستي ارائه مي شوند. درس ديزاين پايه (basic design) شامل ديزاين دو بعدي و سه بعدي، آشنايي با صنايع چوبي، صنايع فلزي، سراميك و سفالگري ميباشد.
آشنايي با مقدمات فوق به دانشجو نگرشي وسيع در مورد شاخه هاي مختلف هنر مي دهد و او را ياري مي كند كه تخصصهاي مختلفي چون نقاشي، مجسمه سازي، گرافيك و هنرهاي كاربردي را بشناسد.
در اين مقطع درسهاي تئوري نيز وجود دارد كه دانشجو را با زباني ساده، با هنر جهان آشنا مي سازد.
«ديزاين پايه» و «مباني هنرهاي تجسمي» جزو درسهاي بنيادين است كه بايد در سال اول ارائه شوند.
سال دوم به بعد :
افرادي كه سال اول را با موفقيت به پايان رسانده اند مي توانند به سال دوم وارد شوند. از سال دوم به بعد درسها به دو شاخه تقسيم مي شوند كه عبارتند از : 1- دروس كارگاهي 2- دروس نظري
1- كارگاهها (رشته نقاشي) : در دروس كارگاهي شيوه ارتباط بصري با جهان خارج در قالب موضوعات زير تقويت مي شود.
* نقاشي از مدل زنده
* طراحي از مدل زنده
* تركيب بندي
* چاپ : شامل چوب، اچينگ، سري گرافي، ليتوگرافي
2- درسهاي نظري :
دروس نظري شامل تاريخ هنر و زيبايي شناسي مي شوند. علل گنجاندن دروس نظري، تقويت قواي دماغي و قدرت تشخيص زيبايي شناسي دانشجوست. فرد با آشنايي با نقاشي هاومجسمه هاي هنرمندان ديگر در ادوار مختلف و فرهنگ هاي گوناگون با روشهاي مختلفي كه اين هنرمندان با مسئلة «فرم» برخورد كرده اند، و راه حلهايي كه به كار بسته اند آشنا ميشود. اين آگاهي ها به او امكان مي دهد كه در باب ادارك هنر به تعقل بپردازد و توان بيان عقيده خود را در مباحث بيابد.
در بخش تاريخ هنر عناوين زير تدريس مي شود.
* هنر بدوي و هنرهاي ما قبل تاريخ
* هنر تمدن هاي مهم باستاني
* هنر شرق دور
* هنر اروپا تا دوران معاصر
* هنر هند تا ايام حاضر
- در باب زيبايي شناسي مباحثي چون «مفاهيم خط، فرم، رنگ، بافت، فضا، نور و سايه، ادارك بصري، مفهوم پرسپكتيو، تلقي اروپانيان از تقليد كامل از طبيعت، مفاهيم هندي درك هنر و مفهوم عناصر پلاستيك» مطرح مي شوند.
تلقي، احساسات و بيان زيبايي شناسانه نيز در ارتباط با عصر و مكان از مباحث ديگري هستند كه در باب زيبايي شناسي به آنها پرداخته مي شود.
گرايش مجسمه سازي
دوره تحصيلي : 4 سال
در اين گرايش دانشجو مي آموزد كه با آشنايي با تكنيك ها و دانشهاي مختلف در باب موادي چون گل، گچ، سيمان، فيبر شيشه، چوب، سنگ، برنز و روش هاي جوشكاري وغيره، به درك صحيحي از حجم برسد.
# 1- كارگاهها (مجسمه سازي) : در گرايش مجسمه سازي موضاعات زير مطرح مي گردد :
* طراحي
* قالبگيري با گل
* كار از روي مدل زنده (تمام بدن و چهره)
* قالبگيري و ريخته گري
* موضوعات اختياري چون صنايع چوب، فلز، سفال، سراميك وغيره نيز از دروس اين گرايش مي باشند.
# 2- درسهاي نظري : دروس نظري مطروحه در گرايش نقاشي با رشته مجسمه سازي مشتركند.
گرايش گرافيك (Graphic Design)
طول دوره : 3 تا 4 سال
در اين دوره دانشجويان براي ارائه خدمات گرافيكي به اجتماع در وادي نيازهاي صنعتي، تبليغات، انتشارات و وسايل ارتباط جمعي آماده مي شوند. فارغ التحصيل اين رشته ضمن آشنايي و كسب مهارت در زمينه تكنيك هاي مختلف گرافيك، تصويرگري، مراحل مختلف چاپ، عكاسي و ... مي بايست به درك دقيق و وسيعي از رابطه ميان مشاهده (Seeing) و احساس (Feeling) دست يابد. او بايد بتواند ايده هاي بصري خود را به شيوه مطلوب تا مرحله اجرا پيش ببرد.
# زمينه كارهاي كارگاهي و عملي شامل موضوعات زير مي باشند :
* طراحي و نقاشي در فضاي آزاد و فضاي بسته
* روابط حروف و تايپوگرافي
* گرافيك
* تكنيك هاي مختلف بازسازي (عكاسي، حكاكي، سري گرافي، چاپ و ...)
# دروس نظري شامل «تاريخ سراميك»، «زيبايي شناسي در هنر سراميك و بازاريابي آثار سراميك»، و دروس مشترك ديگر ميان رشته هاي قبل است.
گرايش طراحي نساجي، (Textile Design)
# دروس كارگاهي و عملي اين رشته موضوعات زير را در بر مي گيرد :
* مطالعه دارها (Looms)
* تارها و نخ ها
* طرح و رنگ
* بافت و طرح
* چاپ دستي مهري (قلمكار، سري گرافي و ...)
* طراحي به منظور كاربرد در منسوجات
* روشهاي گره و رنگ (tie & dyc methods)
# دروس نظري شامل مباحث زير هستند :
* شيمي منسوجات (نظري)
* تاريخ طراحي نساجي
* محاسبات
* منسوجات اعصار مختلف
* مطالعه و توسعه صنايع سنتي
* بازاريابي
دوره هاي فوق ليسانس هنر
دوره هاي فوق ليسانس نيز به دروس كارگاهي و نظري تقسيم مي شوند. البته در اين دوره كوشش ها در جهت شكوفايي تواناييها و نوآوريهاي فردي در ابزار، مصالح و بيان سازماندهي مي شوند.
فوق ليسانس نقاشي
كساني كه ليسانس نقاشي گرفته اند مي توانند براي ورود به دوره فوق ليسانس اقدام نمايند. در اين دوره گرايشات زير پيش بيني شده است :
1- نقاشي خلاقه creative painting
2- نقاشي چهره portrait painting
3- نقاشي ديواري mural painting
4- چاپ printmaking
دانشجويان رشته نقاشي موظفند ضمن سپري كردن دروس كارگاهي، و دروسي در تاريخ هنر و زيبائي شناسي، مباحثي چون «هنر تبليغات و ايده هاي آن» (advertising art and ideas) و «ارتباطات تصويري» (communication visual) را نيز بگذرانند. در اين دروس به موضوعات زير اشاره مي شود.
* تجزيه و تحليل آثار هنري
* روانشناسي
* جايگاه انسان در اجتماع
* اقتصاد اجتماعي و ابعاد قانوني آن
* تحقيقات بازاريابي
* تبليغات خلاقه
* ارتباطات تصويري
* ارتباطات كلامي و غير كلامي
* انگيزه ارتباطات سمعي و بصري و ارتباط آن با هنرهاي كاربردي
* ....
فوق ليسانس در سراميك
دروس كارگاهي اين دوره شامل مباحث زير مي باشند:
* مطالعه و آناليز مواد خام
* طراحي كاربردي (functional) براي توليد آثار سراميكي
* طراحي خلاقه براي مجسمه، آثار ديواري (mural)...
* قالبگيري و ريخته گري
* شيمي سراميك
* بدنه ها و لعابها
* توليد صنعتي (manufacturing) سراميك
* مصالح ساختماني
* عايقها
دانشجويان فوق ليسانس سراميك مي توانند يكي از سه گرايش زير را برگزينند :
1- هنر سراميك كاربردي
2- سفال / مجسمه سازي سراميكي
3- سفال / آثار ديواري سراميكي
فوق ليسانس گرافيك (Graphic Design)
دارندگان مدرك B.F.A در گرافيك واجد شرايط ورود به دوره فوق ليسانس اين رشته (M.F.A) مي باشند و مي توانند از عناوين زير، يكي را به عنوان گرايش برگزينند.
1- تصويرگري (illustration)
2- تبليغات و ارتباطات در فضاهاي بيروني (outdoor)
3- تبليغات و ارتباطات در فضاهاي دروني (indoor)
در موارد خاص، دارندگان مدرك B.F.A در مجسمه سازي مي توانند براي M.F.A سراميك پذيرفته شوند (يا بالعكس)، مشروط بر اين كه يك سال مطالعات خاص سراميك (يا بالعكس) را پيش از آغاز دوره سپري نمايند.
در موارد خاص، دارندگان مدر B.F.A در گرافيك مي توانند براي M.F.A در طراحي نساجي پذيرفته شوند، مشروط بر اينكه يك سال دوره خاص در نساجي را پيش از آغاز دوره سپري نمايند.
فوق ليسانس تاريخ هنر
* هر يك از ليسانسيه هاي هنري، واجد شرايط ورود به مقطع فوق ليسانس در تاريخ هنر مي باشند.
* دانشجوي فوق ليسانس اين دوره مي بايست تسلط خود را به يك زبان خارجي (به غير از زبان مادري و انگليسي) از طريق ارائه مدرك پايان دوره زبان در يكي از موسسات و يا گذراندن واحد مربوطه در دانشگاه به عنوان يك پيش نياز براي فارغ التحصيل شدن، به اثبات برساند.
دوره تحقيقي دكترا
اساس دورة دكترا تحقيق است. دانشگاههاي مختلف، روشهاي گوناگوني براي دكتراي تاريخ هنر دارند. در بعضي از اين روشها واحد درسي بيشتري گنجانده شده و در برخي ديگر تاكيد اصلي بر تحقيق است.
* عموماً دانشجويان موظفند تا شش سمينار را به عنوان پيش نياز سپري كنند. اين شش سمينار مي بايست در ارتباط با موضوع تز باشد. سمينارها بايد مكتوب و در صورت نياز مصور باشند و در حضور استايد و دانشجويان فوق ليسانس و دكتراي تاريخ هنر ارائه شوند.
* زبان خارجي : هر دانشجوي دكترا موظف است دو زبان خارجي (به غير از زبان مادري و انگليسي) بداند. اثبات صلاحيت يا از طريق ارائه مدرك سپري كردن دوره زبان از موسسات خارج از دانشگاه، و يا با گذراندن واحدهاي ارائه شده زبان در داخل دانشگاه ممكن است.
* دوره دكترا بين سه تا هفت سال در قوانين دانشگاههاي مختلف متغير است.
* براي انتخاب موضوع رساله، دانشجو مي بايست يك طرح پيشنهادي، حداقل در 5 صفحه، همراه با كتابشناسي متعارفي از موضوع ارائه نمايد. موضوع با موافقت استاد راهنما و تاييد شوراي دانشگاه تصويب و از اين مرحله به بعد كار آغاز مي شود.
* دانشجو موظف است گزارش پيشرفت كار خود را به استاد راهنما و مقامات دانشگاه تسليم نمايد. اين گزارش مي بايست با تاييد استاد راهنما رسيده باشد و يا اين كه خود او گزارشهاي ادواري مجزايي را براي درج در پرونده، به مقامات دانشگاه تسليم نمايد.
[1] مطالب مستند مندرج در اين مقاله، از مدارك موجود در آرشيو ملي هند، و آكادمي هنرهاي زيباي هند، توسط، مولف گردآوري و استخراج گرديده است.
[2] Lord Curzon
[3] در اين باب مي توان از ايندرا (خداي رعد)، سوریا (خداي خورشيد)، وایو (خداي باد)، آكني، (خداي آتش) و ... نام برد.
[4]در اينجا ليبراليزم به تعريف خاص سياسي، غربي آن اطلاق نمي شود بلكه به تفكر آزاد منشانه و عاري از تعصبات، كه ريشه در فلسفه هاي قديم هند دارد، گفته مي شود. بنابراين تفكر، همه موجودات با همه نگرشها، پاره هاي از يك بدنة اصلي وجودند و نفي آنها به منزلۀ نفي بخشي از وجود است و اين به هيچ وجه مطلوب نيست.
[5] Vedic ldeas
[6] Art Appreciation